شعری زیبا در مدح عمه سادات از شاعر ولایتمدار  اهل بیت (س)

محمدجواد طهرانی نوبندگانی

  «   صبر »

دیـده را   از کودکی تر دید   زینب   صبر کرد 

زندگی را جـور دیگر دید زینب صبر کرد

استخوان در زخم ، چین بر چهره ، حسرت در نگاه 

 داغ بر دل ، تیر در پر دید زینب صبر کرد

در همـان کم سن و سالی ها که دختر بچـه بود

ماتم جدش - پیمبر - دید زینب صبر کرد

چنـد روزی بیشـتر از ماتـمش نگـذشته   بود

 خانه را در سوگ مادر دید زینب صبر کرد

...رفت ورفت و...یک شب قدر و...نماز صبح و... بعد 

 فرق بابا غرق خون گردید زینب صبر کرد

صلحـی از بی همـرهی ، تابـوتی از تـیـر جـفا 

  تشتی از خون برادر دید زینب صبر کرد

این همـه نا مردمی ها را که پشت سـر گذاشت

کربلا را در برابر دیـد زینب صبر کرد

چشـم معصـومانه ی   نو غنچه های   تازه را 

سوی عباس دلاور دید زینب صبر کرد

مادرانـه در غـم عــون و محـمّـد ایسـتاد  

 پاره های جسم اکبر دید زینب صبر کرد

جای قـدری آب در آن   ظـهر داغ تـشـنگی  

  تیر در حلقوم اصغر   دید زینب صبرکرد

خون هـفتاد و دو تشنه ، قطره قطره جمع شد 

  وانگهی دریای احمر دید زینب صبر کرد

از کـنار   علقـمه تـا خـیـمه های سـوخته 

  صف به صف گل های پرپر دید زینب صبر  کرد

روی تیغ خارها ، پـا ؛ در غل و زنجیر ، دست ؛ 

  بر فراز نیزه ها ، سر دید زینب صبر کرد

کوفـه را در بـی نصـیـبی از وفـا و مـعرفت 

 شام را در فقر باور دید زینب صبر کرد

بـارهـا داغ شـقـایـق ، بـارهـا درد جنون 

 بارها زخم کبوتر دید زینب صبر کرد

...چند نقطه ، آخر خط  می توان این  گونه گفت : 

  هر چه سختی دید بی تردید زینب صبر کرد